نیروانانیروانا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

تقدیر یک فرشته

همیشه سلامت باشی عروسکم

روز وفات امام رضا (ع) طبق نذری که داشتم نیروانای عزیزم رو عقیقه کردیم...هر سال با نزدیک شدن به پایان ماه صفر (روز شهادت امام رضا(ع)) پدر جون نذری میدن. دوساله پیش کنار دیگ  نذری من از خدای مهربون اومدن عروسکمو خواستم و سال قبل 5 ماهه باردار بودم .البته 5 ماه اول خیلی سخت بود و باید استراحت میکردم شب قبل از مجلس پدر جون در تاریخ(89/11/18)رفتم سونوگرافی و دکتر گفت خطر رفع شده و دیگه نیاز به استراحت کامل نداشتم و مهمتر از همه اینکه اون شب برای اولین بار فهمیدم نی نی گولوی من یک دختر جیگر طلاست که داشتنش برام ارزو بود...برای همین سال قبل کنار دیگ برای سلامتی گلم نذر کردم.جالب اینکه خاله جون مهسا هم همین نذرو کرده بود.   &nb...
8 بهمن 1390

جشن بهمن گان

        دیشب به 2 علت برای من بسیار زیبا و خاطره انگیز بود برای همین دست به کار شدم و یک کیک شکلاتی خوشمزه درست کردم و تو خونمون یک جشن کوچولو گرفتیم .....   اولین ومهمترین علت (جشن بهمن گان) و روز پدر بود. روز دوم بهمن ماه باستانی(26 دی خورشیدی)بهمن(وهمن)روز نام دارد....نیاکانمان در جشن بهمنگان از کشتار و سر بریدن جانداران سودمند و خوردن گوشت انان خودداری میکردند... در این روز در دیکی به نام بهمنجه اشی بنام دانگو از گندم و ماش و عدس و نخود و باقلا میپزندو مهمانی میدهند.این اش را 7 دانه نیز میگویند.و مهمتر از ایین های این روزبزرگداشت پدران خانواده(روزپدر)و ارج نهادن به تلاش های انان ...
6 بهمن 1390

نیروانا دوست داره....

دختر نازم هر روز شیطون تر و بزرگتر میشه... تقریبا می تونم بگم بیشتر وقتم برای تو عروسک نازمه و گذشت زمانو احساس نمیکنم.... عاشق موزیک به خصوص پیامهای بازرگانی هستی...          نیروانا داره بازی میکته که پیامهای بازرگانی پخش میشه.        چه جوری داره به تلویزیون نگاه میکنه ازبازی کردن با عروسک و پلاستیک لذت میبری....        هنوز پنج دقیقه نیست که بیدار شده که نظرش به یک پاکت پلاستیکی جلب میشه.        خیلی راحت موفق شد...        وسیله مورد ...
28 دی 1390

پایان 7 ماهگی

٧ماه از با هم بودنمان گذشت ...چقدر روزها زود میگذرن...هر وقت یادی از خاطراتم میکنم و یاد اولین باری که تو رو تو بغلم دادن نمیدونم چرا نمیتونم طاقت بیارم وچه خواب باشی و چه بیدار بغلت میکنم نفس مامان .عروسکم خدا کنه یک روز بفهمی که تمام دنیای منی چقدر برام مهمی و همه سعی من و بابا اینه که خوشحال وشاد باشی و از خدا می خوام که کمکم کنه تا همیشه مسیر درست رو نشونت بدم ونازنینم کمکم کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه رو به پایان برسونم.                                     ...
23 دی 1390

پرنسس برفی من

امروز برف شدیدی باریدو همه جارو سفیدپوش کرد.منظره بیرون واقعا زیبا و دیدنی بود.                                                                       حیفم اومد از این منظره زیبا وشما عکس نگیرم.وقتی بردمت بیرون با تعجب به همه جا نگاه میکردی و به نظرت محیط برات نا اشنا بود.بعد هم همراه با خاله نگار برات ...
18 دی 1390

سالگرد ازدواج

        این عکس فرشته کوچولوی ماست که خدای مهربون به خاطر عشق پاکمون با یک پرواز فوری برامون فرستاد....                    7 سال از یکی شدن ما گذشت و در این مدت در دفترخاطرات زندگیم تنها شیرینی که تلخها را از بین برد وجود نازنین همسرم در روزمرگی هایم بود و در هفتمین سا ل فرشته ای در کنار ما بود ک ه از ما و ثمره عشق ما بود که هر روز را شیرین تر و زیبا تر از قبل کرد. سالگرد ازدواجمون مبا رک     دوست دارم چون دلمو نمیشکنی تو                    ...
18 دی 1390

2012 در کنار نیروانا

                                                               خانه ای کوچک و زیبا                                           در جنگلی بزرگ    &nbs...
10 دی 1390

شب یلدا

امسال شب یلدا زیباترین یلدایی بود که تا به حال  داشتم چون تو در کنارمون بودی.امسال تصمیم گرفتیم شب یلدا خونمون باشیم. چون بابایی اینا مسافرت بودن و خونه پدر جون هم قرار شده بود شب بعد همه دور هم جمع بشیم.امسال کلا متفاوت با سالهای قبل شد و چندتا از دوستامون اومدن خونه ما وبا هم جشن گر فتیم.دست گلشون درد نکن ه که هدایای زیبایی برای شما اوردن.شما هم یک هدیه خیلی جالب به همه ما دادی.اونم این بود که تا اهنگ شروع میشد شما هم شروع میکردی به تکون دادن شونه هات و تا اخر شب هم ول کن نبودی.          (قربون اون رقصت بره مامان.ماه شب یلدای من)             ...
6 دی 1390

نیروانا در شش ماهگی

دختر گلم دیگه بزرگ شده و میتونه خودش به تنهایی بشینه. این ماه تغییرات عروسکم خیلی متفاوت با ماههای قبلش بود.دیگه خیلی خوب لحن حرف زدنها رو متوجه میشه.لغات نامفهومی رو که نشون میده دوست داره حرف بزنه رو با صدای بلند بیان میکنه.(مثل آگا،آما،اد،...) توجهش به همه چی جلب میشه و با کنجکاوی همه چی رو دنبال میکنه.دختر گلم دیگه کاملا آشناها رو میشناسه و با لبخند ازشون استقبال میکنه .علاقه زیادی به کاغذ و نایلون ووسایل اطرافش داره و همیشه توجهش رو جلب میکنه و مدتها با اونها سرگرم میشه .نیروانا جون تو این ماه برای اولین بار تو روروک نشست و خیلی براش جالب بود و از رفتار و نگاهش کاملا معلوم بود که این تغییر رو متوجه شده و با دکمه های روی روروکش کلی...
30 آذر 1390