جریان مریضی خانوم خانوما
هفته گذشته یک هفته خیلی بد و پر استرسی رو پشت سر گذاشتیم که حسابی بهمون سخت گذشت....فرشته کوچولو و دوست داشتنی خونمون حسابی مریض شده بود طوری که تا حالا بچمو اینطوری بی حال ندیده بودم ....پنجشنبه گذشته بیرون بودیم که شروع کردی به بالا اوردن و تا وقتی به خونه رسیدیم تب هم کردی و خلاصه فرداش که جمعه بود اسهال هم اضافه شد....نمیدونم چه جوری برات بگم که چی به ما و تو گذشت و چه قدر همه نگرانت بودن....
بعد از یک هفته خدا رو شکر از روز پنج شنبه دیگه هیچ علائم بیماری نداشتی و لی هنوز مثل قبل خیلی سرحال نیستی.
و اما خبر خیلی مهم که باید بگم اینه که تو همین هفته پر دردسر ...پنج تا از دندونای خوشگلت در اومدن و دو تا هم در حال بیرون اومدن هستن...
حالا عزیزم 12 تا مروارید خوشمل داری .
الهی فدات بشم من که اینقدر صبوری که با این همه درد وقتی برات شعر میخوندم بازم بهم لبخند میزدی...
با هر نفسی که میکشم از خدا میخوام که دیگه هیچ وقت کسالت تو رو که عزیزدل من و بابا هستی نبینم....
دلم کباب میشد وقتی اینطوری بی حال میدیدمت...